Mittwoch, 18. Februar 2009

Iran 2008

Iran 16.April bis 19.mai 2008
1) Isfahan Zayanderud: Man va Daniyal (Pesare baradaram)
2) Isfahan Baghe Parandegan: Man, Zandadasham, Daniyal, Baradaram, Daei Nr3

3) Isfahan Baghe Parandegan: Man o Daniyal


4) Shahrekord Manzele Daei Nr 4 : Bardaram, Pesare Khaharam, Khodam, daiem,
Pesare Daeim, Daniyal, Pesare Bardaram Reza, Abdollah






Montag, 20. Oktober 2008

Freitag, 21. September 2007

تصاویری از شهرکرد در زمستان







تجليل استاندار چهارمحال و بختياري از برترين واليباليست جهان

مجتبي غياثي گندماني



استاندار چهارمحال و بختياري با حضور در منزل مجتبي غياثي برترين واليباليست
جهان از افتخار آفريني اين واليباليست قدرداني كرد
به گزارش خبرگزاري فارس از شهركرد، رجبعلي صادقي امروز به همراه تعدادي از مسئولان استاني با حضور در منزل مجتبي غياثي ضمن تجليل از آفتخار آفريني اين جوان گندماني گفت
وجود چنين جواناني موجب سربلندي مسئولان و معرفي چهارمحال و بختياري در دنيا است. وي با ابراز خرسندي از كسب اين افتخار تصريح كرد: كسب اين چنين افتخاري در شهري محروم و با امكانات كم نشان از توانمندي و پشتكار فراوان مجتبي غياثي است. استاندار چهارمحال و بختياري از مجتبي غياثي به عنوان الگويي نمونه براي جوانان كشور و بويژه جوانان اين استان نام برد و افزود: غياثي توانست نام زيباي چهارمحال و بختياري را بر بلنداي دنيا مطرح كند. صادقي توجه به پتانسيل هاي موجود و استعداد هاي نهفته در استان را ضروري دانست و گفت: با شناسايي و توجه به افرادي مانند غياثي مي توان تربيت هرچه بيشتر آنان را براي مطرح شدن در دنيا فراهم كرد. بر اساس اين گزارش مجتبي غياثي از شهر گندمان در چهارمحال و بختياري در مسابقات واليبال قهرماني جهان به عنوان بهترين واليباليست معرفي شده بود.

ایل بختیاری

ایل بختیاری ایل آریایی
از اقوام ایرانی اصیل می توان به ایل لر ( لر بزرگ ؛ ایل بختیاری و لر کوچک اهالی لرستان) کرد ، بلوچ و قشقایی نام برد که همگی از زیر شاخه ها یا تیره های کاسپین ( بختیاری و کرد ) ماد پارت ( بلوچی و سیستانی) هستند . نژاد ایل بختیاری با جمعیتی بالغ بر 4 میلیون نفر به تنهایی بزرگ ترین ایل جهان و ایران است ( البته کرد ها آن قدر زیاد هستند که یک قوم شناخته می شوند) که لر ها تنها در استان های چهار محال و بختیاری ، خوزستان ، کهکیلویه و بویر احمد ، پارس ( ممسنی پارس) شاهین شهر اصفهان لرستان ، بوشهر(سپید پوستان) و ... زندگی می کنند . این ایل یکی از زیر شاخه های تیره کاسپین ( کاسی یا کاشی) نژاد آریا و از نزدیکان آن میتوان به گیل ها کاشانی ها مازندرانی ها و ماد ها اشاره کرد. که روزگاری را در کنار دریای کاسپین ( خزر ) به همراه ماد ها گذرانده اندو نام خود را بدان دریا دادند ، این ایل به همراه لر های کوچک ( اهالی لرستان ) و کرد ها بعد از مهاجرت از جنوب سیبری ( کوچ معروف و بزرگ هندواروپایی) در استان کونونی پارس نشین شدند . تا اینجا تیره آنان بسیار کوچک بود و رفته رفته بر جمعین آنان افزوده شد . آنان حکومت ساسانی را قبل از اسلام مقدس به راه انداختند البته پدران آنان از بزرگان فرمانروایی هخامنشیان بودند ( لباس و پوشاک آنان ) و هم چنین بعد از اسلام مقدس ، حکومت زندیه به دست آنان تشکیل یافت . لر ها ( بختیاری ها ) تا زمان ساسانیان در شیراز و استان پارس ساکن بودند و بعد از حمله اعراب مسلمان به همراه کرد ها و لر های کوچک و دربار ساسانی ( البته در آن زمان هنوز تقسیم بندی لر ها وجود نداشت) به کوه های زاگرس ( استان کنونی چهار محال و بختیاری و کهکیلویه ) گریختند و به جنگ چریکی با اعراب پرداختند . آنان در کوه ها به جنگ با اعراب می پرداختند تا جایی که پارس ها به آنان لقب بختیاری ؛ دارای شانس و بخت همیار دادند . آنان که زرتشتی بودند بعد از شناخته شدن اسلام ؛ مسلمان شدند و مذهب شیعه را برگزیدند . ایل بختیاری به 2 شاخه هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم شده است این تقسیم ناشی از مالیات های زمان خود بوده است ( حدود 1000 سال پیش ) 11 برادر و پسر عمو بودند که بر سر زمین های اجدادی به جنگ و ستیز پرداختند که در نهایت 4 لنگ ها توانستند زمین های بیشتری را تصاحب کنند که خود باعث میشد مالیات افزور تری بپردازند و هفت لنگ ها کمتر. جدایی ؛جدایی لر ها ( اعم از بختیاری { لر بزرگ } و لر کوچک { اهالی استان لرستان کنونی } ) از کرد ها به جنگ و ستیز برای تصاحب جایگاه خان بر می گردد. همان طور که از پایتخت استان چهار محال و بختیاری ؛ شهر کرد پیداست نشان می دهد که روزی کرد ها در آنجا بودند که سپس با پیروزی لر ها ( اعم از بختیاری و لر کوچک) بر آنان بیرون رانده شده و راه به سوی شمال زاگرس را در پیش گرفتند و ساکن شدند که بسیار بر جمعیت آنان افزوده شد . از برهان های ( دلایل ) افزایش شمارگان ( جمعیت ) آنان خوبی آب و هوا ( بهتر از چهار محال ) و بارش باران و حاصل خیزی خاک بود. انان که در کشور ها ایران عراق ترکیه سوریه لبنان و ... زندگی میکنند آریایی نژادند و زبان آنان از زیر شاخه های زبان هندواوروپایی است . لر ها هم که جمعیت زیادی را شامل می شدند دارای تیره ها ( طوایف ) زیادی بودند که همین باعث جدایی لر های بزگ ( بختیاری ) از لر های کوچک شد لر بزرگ نام خود را از دارایی خان های زیاد میگیرد و به همین صورت لر کوچک . لر های کوچک هم را ه شمال غرب را در پیش گرفتند و جداشدند.زبان ؛ پارسی دریزبان بختیاری ها پارسی دری است که بسیار به پارسی کنونی نزدیک می باشد ولی تفاوت آنان به تلفظ حروف و واژگان بر می گردد مثلاٌ آنان حرفی مبتی بر "ق" ندارد و معمولاٌ غ ( خ و ق قاطی ) تلفظ میکنند و پارسال اصیل ترین زبان باقی مانده از پارسی شناخته شده است مثلاٌ پیر های این ایل که تمام و کمال لری ( پارسی دری) را سخن می گویند برای تمجید و تعریف می گویند : گفت ندارد ( حرف ندارد ) و کمترین میزان مخلوطی با زبان برادران عرب را دارد . بسیاری از این قبیل واژگان در آن دیده شده است . آنان برای گفتن شعر می گویند (( بیت یا بیتی)) ( مثلا ٍ می گویند یارو بیت بست بمان { مسخره کرد } ) یا بی ساز ابازه یعنی بدون ساز می رقصد که واژه رقص عربی و بازیدن پارسی است. آنان به آتش قسم می خورند و نان و نمک را مقدس می دارند و یکدیگر را نمک گیر میکنند. زبان ما بختیاری ها از قوانینی محکم بر خوردار است و جمع بستن آن بسیار شبیه به پارسی است ولی در بعضی جاها تفاوت نیز دارد. پوشاک از پوشاک و لباس آنان می توان به چوخا ( چوغا ) اشاره کرد که پوشاک مردان است . این لباس شبیه به کردین است البته نه با سر شانه های تیز و دراز بلکه بر روی شانه ها افتاده است . از جنس موی بز است و نقش و نگار های آن از روی پاسارگاد ( مقبره کورش بزرگ ) تقلید شده است . و به آیین زرتشت بر میگردد . چرا که سپنتا مینو ( مخالف شیطان یا اهریمن ) با رنگ سفید مشخص شده است و با ایجاد راه راه هایی از میان خط ها سیاه ( انگره مینو = شیطان یا اهریمن ) به سوی بالا و برتری بر شومی و بدی قرار میگرد و بر عکس خط های سیا یا انگره مینو به سوی پایین آمده و تنزل پیدا می کنند . مردان بختیاری نیز شلوار هایی با دمپاچه بسیار گشاد می پوشند و به رنگ سیاه است که به آن شلوار دبیت می گویند که نشان دهنده مردانگی است . کلاهی نیز از جنس نمد به رنگ سیاه یا سفید بر سر می گذارند . این لباس در گذشته های کهن با تیر و کمن و اکنون با تفنگ ( معمولا برنو ) مزین می شده و خواهد شد . حتا اکنون هم بختیاری ها ی شهری نشین که شمارشان به حدود 3 میلیون نفر می رسد ،از فرزندان پسر ( به لری پسر کٌر گفته می شود ) با لباس محلی ( که بسیار هم گران است !) و تفنگ اسباب بازی ، سیما ( عکس ) می گیرند.آنان همواره به فرزندانشان اعم از دختر و پسر می اموزند که راست بگویند ( کرداری ) راست بنشینند ( روی اسب ) و راست تیر بیاندازند ( کمان و تفنگ ) .از پوشاک زنان می توان به مینا که همان نوعی روسری است ( چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام ) نام برد . این مینا بیشتر به شکل مقنعه زیبا و بزرگ رنگی است . آنان این نوع روسری را با سکه هایی از زر ( طلا ) یا نقره همان دوران تاریخ مزین میکنند و بدان مفتخرند که به آن لچک می گویند و به دور پیشانی میبندند ؛ 98% دختران اکنون بختیاری از مادر بزرگانشان به ارث برده اند ( ارث مردان ، چوغا و کردین و کمان یا کمن و تفنگ است ) اغلب بختیاری ها هم زبانشان را تمام و کمال بلدند وظیفه خود میدانند چرا که جز این از بین خواهد رفت . ( اینجا آریاویچ ؛ آریانا ؛ آریه ورته ؛ اران ؛ و در نهایت ایران به معنای سرزمین آریایی ها است ) زنان ایل اصیل بختیاری دامنی که بدان دامن غری می گویند نیز می پوشند که همانند شلوار مردان ؛ دبیت بسیار گشاد است و همین طور بسیار شبیه به لباس زنان هخامنشی و شمالی ها نیز هست. ( همانند لباس مردان ) زنان هم دوش مردان می جنگیند.درون و بیرون آنان مردمانی مهمان نواز و مهمان دوست هستند که با قلبی مهربان ، همواره نگذاشته اند تا صمیمیت ها پایمال شوند آنان همواره دوشا دوش دیگر برادران خود از کشور مقدس خود دفاع کرده اند و آخرین دفاع آنان در دفاع مقدس بود . یکی از بهترین و موفق ترین جنگ ها در زمان مشروطه بود که به وسیله برادران خود ستار خان و باقر خان توانستند حکومت نظامی تشکیل دهند و تهران را فتح نمایند . بیرون : ( ظاهر ) آنان مردمانی قد بلند و هیکل دار هستند ؛ سفید پوست هستند و رنگ موی یک بختیاری اصیل قهوه ای یا زرد است که البته به آب و هوا هم بستگی دارد مثلا در خوزستان و در نزدیکی پارسوماش( مسجد سلیمان ) منطقه ای در یکی از دره ها وجود دارد که به آن" دره بوری " می گویند و مردمانی بور و زیبا داشت علت را که جویا شدیم گفتند که ""اووٍس "" owes یعنی آبش . مردمان قدیم بختیاری قبل از سوختگی نژاد بر اثر آب و هوا چشمانی سبز و آبی داشتند که اکنون شمارشان در بختیاری ها بسیار زیاد است و معمولا در هر خانواده 65 نفری ( پدر بزرگ و مادر بزرگ و دایی عمه عمو و...) همواره حداقل 28 نفر آنان بدین شکل هستند البته بقیه چشم و مو ی قهوه ای دارند. رسوم آنان بقیر از جشن نورور ، 4 شنبه سوری ، 13بدر ، جشن شب یلدا (در جشن شب یلدا شاهنامه خوانی رواج دارد ) و جشن سده ، مراسمی مانند شاهنامه خوانی ( در شب یلدا ) گاه گریو ( غم از دست دادن عزیزان ) دیوان حافظ خوانی و ... نیز دارند:شاهنامه خوانی : یکی از رسوم مهم است که در شب یلدا توسط خان یا ریش سپید یا پدر فامیل که آن یا قسمت هایی از آن را از بر بود ؛ خوانده می شود . که پیشین توسط با سوادان خوانده می شد ولی بعدا بدلیل عقب مادنگی ناشی از عدم ارتباط چندین ساله در کوهستان شاهنامه را افرادی سینه به سینه حفظ و منتقل میکردند البته دیوان حافظ هم مرسوم بوده است.گاه گریو : موسیقی غم ناکی است که توسط توشمال ها ( تیره ای از هندی ها که در دوران بعد از اسلام به ارتش آن زمان یعنی بختیاری ها برای ایجاد شور و غرور ارتشیان توسط حکومت افزوده شد که البته آن ها با هم هم نژاد هستند) نواخته و خوانده می شود که بسیار اندوهگین بوده و هنوز هم در میان بختیاری های شهری به صورت رسم و نماد در آمده و حتما هم باید اجرا شود. البته بر عکس این مراسم هم در عروسی رواج دارد که باز هم توسط توشمال ها نواخته و خوانده میشود. تازیدن : بعد از عروسی گروهی از جوانان پسر با همراهی کل زدن ( نوعی آوای ایجاد شده توسط دختران و بانوان که در تمام ایل های ایرانی الاصل رواج دارد و در بسیاری از آهنگ ها پاپ امروزی نیز هست ) دختران و بانوان به سوی دره یا دشت با اسب و تفنگ نوعی ورزش دوستانه انجام می دهند که همیشه با خروش تفنگ و در گذشته با کمان همراه بود.از عقاید این ایل ( بختیاری ) مانند دیگر مسلمانان اعتقاد به خدای یگانه قرآن، محمد ( ص ) ،علی ولی الله ( ع ) ، و نان و نمک و آتش است که به همه آنان قسم می خوردند و یاد می کنند.اسب خوب ، پسر خوب ( از لحاظ جنگ جویی ) داشتن نیز افتخار است

دانشگاه شهركرد











تاريخچه مختصردانشگاه و شبعات مراکز آموزشی و تحقیقاتی تحت پوشش

دانشگاه شهركرد در غرب شهر شهركرد مركز استان چهارمحال و بختياري واقع گرديده است. در سال 1356 آموزشكده دامپروري شهركرد در يك ساختمان استيجاري در ميدان دانشگاه شهر شهرکردبه عنوان يكي از واحد هاي تابعه دانشگاه اصفهان اقدام به پذيرش 30 نفر دانشجو دررشته دامپروري نمود و تا سال 1359 به كار خود ادامه داد. پس از انقلاب فرهنگي وهمزمان با بازگشائي دانشگاهها در سال 1361 آموزشكده كشاورزي شهركرد زير نظر دانشگاه صنعتي اصفهان فعاليت خود را در قالب دو رشته كارداني امور زراعي(تکنولوزی تولیدات گیاهی) و كارداني امور دامي(تکنولوزی تولیدات دامی) آغاز مینماید.در همين سال زميني به مساحت 150 هكتار جهت آموزشكده در غرب شهركرد و حاشيه جاده سامان اختصاص يافت كه حدود 60 هكتارآن مشجر و بقيه جهت كشت علوفه و مزارع و اجراي طرحهاي عمراني مورداستفاده قرار گرفت. در سال 1367 آموزشكده كشاورزي به مجتمع آموزش عالي ارتقاء مییابد و علاوه بر دو رشتة سابق، در سه رشتة جديد مهندسي كشاورزي زراعت و اصلاح نباتات، كارداني منابع طبيعي(تکنولوزی مرتع و آبخیزداری) و كارداني دامپزشكي دانشجومی پذيرد. در سال 1369 نیز بيش از 103 هكتار از اراضي ضلع شمالي و همچنين پارك جنگلي و مرتع شرقي مجتمع آموزش عالي به زمینهای قبلي ملحق شد كه در مجموع زمینهای تملك شده به حدود 253 هكتار رسيد. سپس با توجه به رشد و توسعه آموزش عالي در استان و به بركت سفر مقام معظم رهبري به استان چهارمحال و بختياري و نيز مساعدت وزرات فرهنگ و آموزش عالي و بر اساس مصوبه شوراي گسترش آموزش عالي در سال 1370 مجتمع آموزش عالي شهركرد به دانشگاه شهركرد تبديل گرديد. قرار داد مطالعاتي طرح جامع دانشگاه در سال 1369 با مهندسين مشاور منعقد گرديد و در سال 1373 مطالعات به اتمام رسيد و در طرح جامع كه بر اساس يك برنامه 20 ساله تهيه شده بود 106000 متر مربع فضاي آموزشي، رفاهي و كمك آموزشي براي دانشگاه پيش بيني شد. در سال 1372 دو پروژه مهم دانشگاه يعني عملیات احداث دانشكده علوم پايه و دانشکده فني مهندسي آغازگردید كه مساحت هر كدام از پروژه هاي مذكور 14176 متر مربع در نظر گرفته شد. در سال 1377 به دست رياست محترم جمهوري اسلامي ايران پروژه هاي مذكور به بهره برداري رسيد. در سال 1381 عمليات اجرايي احداث دانشكده هنر آغاز گرديد كه در مهر ماه سال 1384 به بهره برداري رسيد اين دانشكده در شهر فارسان و در زميني به مساحت 34 هكتار واقع شده استو بيش از3000 متر زير بنا دارد . دانشگاه شهركرد در حال حاضر داراي 7دانشكده شامل دانشكده هاي: كشاورزي ، ادبيات و علوم انساني ، هنر( مستقر در فارسان) ،دامپزشكي،ادبيات و علوم انساني فارسان، فني و مهندسي و علوم پايه مي باشد همچنين اين دانشگاه داراي دو پژوهشكده ي منابع آب و فناوري جنين دام مي باشد.











سردار اسعد بختياري مردي محبوب و دانش دوست






























تهران را دو سردار فتح كردند و مشروطه را از دست استبداد محمد عليشاه نجات دادند; سپهدار تنكابني از مردم شمال ايران و سردار اسعد بختياري از منطقه تحت حمايت انگليس، جنوب ايران. سردار اسعد فرزند چهارم عليقلي خان هدايت بود كه به سال 1274ه .ق متولد شد. در كودكي نزد معلم شخصي ادبيات فارسي و مقدمات عربي و فرانسه آموخت و نيز فنون جنگي و رزم آوري را در كابين پدر فراگرفت. پدر سردار اسعد در توطئه اي به دست ظل السلطان، والي وقت اصفهان با قهوه معروف قجري به قتل رسيد. پس از اين توطئه سردار نيز مدت يك سال در زندان اسير شد تا اين كه پس ازيك سال از بند آزاد شد. در سال 1305ه .ق كه ظل السلطان از حكومت اصفهان معزول شد، اتابك (امين السلطان) عليقلي خان را به تهران احضار كرد و موجبات مرحمت شاه نسبت به او را فراهم آورد .سردار اسعد مدتي در زمان صدارت اتابك در گارد سلطنتي فرمانده فوجي از تفنگچيان بود; اما پس از عزل اتابك ديگر به گارد مراجعت نكرد. سردار اسعد در سال 1318ه .ق به هندوستان و مصر و از آن جا به خانه خدا رفت. سپس دو سال در اروپا به سياحت پرداخت. اين سفر چنان ذايقه او را دگرگون كرد كه پس از مراجعت به تهران هميشه مي گفت: «يا بايد در فرنگستان زندگي كرد يا در كوه هاي بختياري.» سردار چند سال بعد نيز براي معالجه چشم به اروپا رفت و در زمان به توپ بسته شدن مجلس در آن جا بود. در همين زمان سردار اسعد با گروهي از ايرانيان مقيم اروپا بالاخص پاريس كه براي اعاده آزادي در ايران كوشش مي كردند، مراوده پيدا كرد. اين گروه را معاضدالسلطنه برپا كرده بود. ايرانيان آزادي خواه اروپا از سردار اسعد خواستند كه با كمك نيروهاي بختياري عليه شاه قيام كند. سردار اسعد در سفري به انگليس از سر چارلز هاردينگ، معاون وزير امور خارجه انگليس، نظر انگليس را جويا شد. سپس او در جلسات هفتگي معروف كافه دولاپه حضور يافت. سردار اسعد در اروپا رهبري قيام اصفهان را به دست گرفت، برادرش را به ايران فرستاد و به وسيله او با سپهدار تنكابني روابطي برقرار كرد. سپس سردار به ايران آمد. او با هزار و 500 سواركار آزموده بختياري به سوي قم حركت كرد و به ياري مردم، آن جا را به راحتي تصرف كرد. سپس، پس از هماهنگي با سپهدار به سوي تهران روانه شد. سردار از طريق رباط كريم و كن به قريه «طرشت» رفت و سپس از سمت دروازه بهجت (چهارراه كالج) به شهر حمله كرد. دو سردار فاتح روز سه شنبه 24 جمادي الثاني 1327 12888) به بهارستان بي نماينده و بي دولت و بي پادشاه وارد شدند. عصر روز جمعه پس از فرار محمد عليشاه به سفارت روسيه، سردار اسعد در اعلاني اعلام كرد كه رفتن محمد عليشاه به سفارت روسيه به معناي كناره گيري او از سلطنت است. بلافاصله شورايي تشكيل شد كه خلع محمد عليشاه را اعلام كردند و عضدالملك را به نيابت سلطنت برگزيدند و به موجب قانون اساسي مشروطه پسر ارشد شاه مخلوع را به عنوان شاه جديد ايران معرفي كردند. سردار هم شاه را خلع كرد و هم در قتل شيخ فضل الله نوري پافشاري كرد. سردار پس از سر و سامان يافتن اوضاع مدتي در كابينه سپهدار كه ديگر چندان روابط خوبي با او نداشت به سمت وزارت داخله و مدتي هم در كابينه هاي ديگر به سمت وزارت جنگ مشغول بود. او به سال 1329 براي سومين بار به اروپا سفر كرد. در آن جا از نيت محمدعلي شاه براي بازگشت و حمله به ايران مطلع شد و محرمانه قضيه را به ناصرالملك و بختياري ها گزارش داد. سردار پس از سالي به ايران بازگشت. اما ديگر دوران افولش فرا رسيده بود. سردار اسعد پس از بازگشتن از اروپا به وطن، ديگر كاري را قبول نكرد ولي منزل او به روي مردم گشوده بود و چون مردي محبوب و دانش دوست و مردم دار بود، اشخاص از طبقات مختلف در خانه او جمع مي شدند و بيش تر مباحث ادبي و تاريخي در مجلس او مطرح مي شد. او در سال 1332 ديگر به طور كامل كور شد و در 1334 دچار سكته مغزي و فلج شد و تا دم مرگ در خانه افتاد. در سال 1336ه.ق مرد و جسدش را به اصفهان بردند و در مقبره خانوادگي اش در تخت فولاد دفن كردند.