تهران را دو سردار فتح كردند و مشروطه را از دست استبداد محمد عليشاه نجات دادند; سپهدار تنكابني از مردم شمال ايران و سردار اسعد بختياري از منطقه تحت حمايت انگليس، جنوب ايران. سردار اسعد فرزند چهارم عليقلي خان هدايت بود كه به سال 1274ه .ق متولد شد. در كودكي نزد معلم شخصي ادبيات فارسي و مقدمات عربي و فرانسه آموخت و نيز فنون جنگي و رزم آوري را در كابين پدر فراگرفت. پدر سردار اسعد در توطئه اي به دست ظل السلطان، والي وقت اصفهان با قهوه معروف قجري به قتل رسيد. پس از اين توطئه سردار نيز مدت يك سال در زندان اسير شد تا اين كه پس ازيك سال از بند آزاد شد. در سال 1305ه .ق كه ظل السلطان از حكومت اصفهان معزول شد، اتابك (امين السلطان) عليقلي خان را به تهران احضار كرد و موجبات مرحمت شاه نسبت به او را فراهم آورد .سردار اسعد مدتي در زمان صدارت اتابك در گارد سلطنتي فرمانده فوجي از تفنگچيان بود; اما پس از عزل اتابك ديگر به گارد مراجعت نكرد. سردار اسعد در سال 1318ه .ق به هندوستان و مصر و از آن جا به خانه خدا رفت. سپس دو سال در اروپا به سياحت پرداخت. اين سفر چنان ذايقه او را دگرگون كرد كه پس از مراجعت به تهران هميشه مي گفت: «يا بايد در فرنگستان زندگي كرد يا در كوه هاي بختياري.» سردار چند سال بعد نيز براي معالجه چشم به اروپا رفت و در زمان به توپ بسته شدن مجلس در آن جا بود. در همين زمان سردار اسعد با گروهي از ايرانيان مقيم اروپا بالاخص پاريس كه براي اعاده آزادي در ايران كوشش مي كردند، مراوده پيدا كرد. اين گروه را معاضدالسلطنه برپا كرده بود. ايرانيان آزادي خواه اروپا از سردار اسعد خواستند كه با كمك نيروهاي بختياري عليه شاه قيام كند. سردار اسعد در سفري به انگليس از سر چارلز هاردينگ، معاون وزير امور خارجه انگليس، نظر انگليس را جويا شد. سپس او در جلسات هفتگي معروف كافه دولاپه حضور يافت. سردار اسعد در اروپا رهبري قيام اصفهان را به دست گرفت، برادرش را به ايران فرستاد و به وسيله او با سپهدار تنكابني روابطي برقرار كرد. سپس سردار به ايران آمد. او با هزار و 500 سواركار آزموده بختياري به سوي قم حركت كرد و به ياري مردم، آن جا را به راحتي تصرف كرد. سپس، پس از هماهنگي با سپهدار به سوي تهران روانه شد. سردار از طريق رباط كريم و كن به قريه «طرشت» رفت و سپس از سمت دروازه بهجت (چهارراه كالج) به شهر حمله كرد. دو سردار فاتح روز سه شنبه 24 جمادي الثاني 1327 12888) به بهارستان بي نماينده و بي دولت و بي پادشاه وارد شدند. عصر روز جمعه پس از فرار محمد عليشاه به سفارت روسيه، سردار اسعد در اعلاني اعلام كرد كه رفتن محمد عليشاه به سفارت روسيه به معناي كناره گيري او از سلطنت است. بلافاصله شورايي تشكيل شد كه خلع محمد عليشاه را اعلام كردند و عضدالملك را به نيابت سلطنت برگزيدند و به موجب قانون اساسي مشروطه پسر ارشد شاه مخلوع را به عنوان شاه جديد ايران معرفي كردند. سردار هم شاه را خلع كرد و هم در قتل شيخ فضل الله نوري پافشاري كرد. سردار پس از سر و سامان يافتن اوضاع مدتي در كابينه سپهدار كه ديگر چندان روابط خوبي با او نداشت به سمت وزارت داخله و مدتي هم در كابينه هاي ديگر به سمت وزارت جنگ مشغول بود. او به سال 1329 براي سومين بار به اروپا سفر كرد. در آن جا از نيت محمدعلي شاه براي بازگشت و حمله به ايران مطلع شد و محرمانه قضيه را به ناصرالملك و بختياري ها گزارش داد. سردار پس از سالي به ايران بازگشت. اما ديگر دوران افولش فرا رسيده بود. سردار اسعد پس از بازگشتن از اروپا به وطن، ديگر كاري را قبول نكرد ولي منزل او به روي مردم گشوده بود و چون مردي محبوب و دانش دوست و مردم دار بود، اشخاص از طبقات مختلف در خانه او جمع مي شدند و بيش تر مباحث ادبي و تاريخي در مجلس او مطرح مي شد. او در سال 1332 ديگر به طور كامل كور شد و در 1334 دچار سكته مغزي و فلج شد و تا دم مرگ در خانه افتاد. در سال 1336ه.ق مرد و جسدش را به اصفهان بردند و در مقبره خانوادگي اش در تخت فولاد دفن كردند.
Freitag, 21. September 2007
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen